قسمت اول:
طبق آنچه در نوشته های قبلی آوردم از نژادهای اصلی و سازنده بلکه پایه نژادهای کنونی مناطق اطراف قوچان رو آریایی ها مشخص کردم که البته به علل مختلف که اونها روهم گفتم این نژاد با نژادهای دیگه آمیخته شد تا به الآن رسیده . منظور اینکه من برای مشخص کردن دین اجدادمون از آریایها شروع کردم تا به الآن.
در یکی از مجلات به نام ایرانزمین این مطلب به چشمم خورد که آنچه قوم آریا را در هزاره دوم پیش از مسیح از دیگر اقوام جهان باستان متمایز می کرده این بوده که آریایها نه عقاید بت پرستانه ونه نیا پرستانه داشتند و پیامبری هم که بر اونها حکومت بکنه نداشتند که به پیامبرشاه معروفن بلکه خدایانشان ذاتهایی مقدص بودند که ما اونهارو مظاهر آسمانی می نامیم مهمترین مظاهر اونها خورشید و ماه و اختران و آذرخش و طوفان بوده (منظور از مظاهر اینه که از جسام یا وجودات برای بیان یک حس یا ذات پاک و کامل استفاده می کردن ) . واروُنَه ( فلک ) میتَر (مهر/ فروغ خورشید ) آناهیتَه ( ناهید زهره ) وَرَهران (بهرام/مریخ ) ایندِرَه ( آذرخش ) وایو(نیروی طوفان ) آگنی (آتش سوزنده) و ,,, خدایان قوم آریا بودند.
همه خداهای آنها ذاتهای آسمانی بودند که در پدیده های طبیعی تجلی یافته بودندو هرکدام از آنها بنا بر تاثیری که در زندگی انسانها داشت مورد پرستش قرار می گرفت .
میتره و وارنه مقام نخست را داشتند چنانکه در کتاب « ریگ ودا » ( کتاب آریایهای مهاجر به هند ) معمولاً نام ایندو در نیایشها آمده.
هر کدام از این نامها معنی و مفهوم خود را بدوش می کشید که ذکر کردنشون اینجا به قول معروف مجال نمیده یا نداره ولی برای اینکه یه اسم اصیل ایرانی قوچانی دیگه رو بگم یکیشونو یکم توضیح میدم.
میتر در زبان آریایی یک صفت مجرد بوده به معانی دوستی ، مهبت ، مهر که خیلی جاها از واژه مهربان به عنوان پاسدار مهر نام می برن که شاید میتر پرستان یه قسمت داشتن که مسئولش رو مهربان می گفتن البته این یه گمان از طرف بنده حقیره واز اونجا که من از تاریخ هیچی نمیدونم روش اصلاً حساب باز نگنین .
میتر مظهر روشنگری و حیات بخشی و مهر آفرینی بود که تجلیات حیات و بیداری و حرکت و زندگی فعالیت رو از اون می دونستن بنا بر عقیده آریایها همه خوشیها از اون ناشی می شده. قابل ذکره که من جای دیگه در یک برنامه تلویزیونی به نام فرقه ها که گروه شوک تهیه کرده بود دیدم و به خوبی یادمه که یک کارشناس، میترایسم رو فرقه ای از دین زرتشت معرفی کرد ، حالا اینکه این میتره همون میترایسم باشه رو نمیدونم . در کتب هندو در مورد دین ایرانی اینطور نوشته که در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد مجموعه دینی به نام «اَوِستا» تدوین شده که همه مظاهر آریایی از مرتبه خدایی پایین آورده شدند و هرکدام به یک « ایزَد » تبدیل شدند و آفریدگار جهان نیز ذاتی به نام « اهورَمَزدا » نام گرفت که ذاتی (((نا دیدنی و وصف نشدنی ))) بود لذا میتر نیز که روزگاری از مظاهر بود به یک از ایزدهای اهورا مزدا تبدیل شد . اینو نمیدونم که معنی و مفهوم دقیق ایزد چیه که ما الآن به خدا ترجمه می کنم.
مهر یا میترا در شب یلدا پا به عرصه هستی میگذارد و زندگانی پر فراز و نشیبی را آغاز میکند در این شب میترا از دل سنگی درون غاری به دنیا میآید. در هنگام تولد تنها یک کلاه بر سر دارد و شمشیر و تیروکمان در دست . برخی زاده شدن مهر از درون سنگ را استعاره از فروغ ناشی از برخورد دو سنگ به هم میدانند. میترا به هنگام تولد کرهای در دست دارد و دست دیگرش را بر دایره بروج گرفتهاست. و در مسیحیت چون روز میلاد مسیح مشخص نبوده این روز را روز تولد مسیح اعلام کردند
چلیپا
علامت صلیب tاز علائم مهر پرستان است. مهریان به صلیب شکسته نیز به نام چرخ خورشید احترام میگذاشتند. א این نماد نشانه چرخ خورشید است .
- به هامون سپاه و چلیپا نماند/
به دژها صلیب و سکوبا نماند.
- که اوریغ بد نام آن شارسان/
بدو در چلیپا و بیمارسان .
- چو بر جامه ٔ ما چلیپا بود/
نشست اندر آیین ترسا بود. فردوسی .
چلیپا بشکل صلیب شکسته از نمادهای هندویی است و در آیین هندو نیز نشان چرخش خورشید و چرخه زندگس و تناسخ نیز هست. در نمادهای هندی خورشید و گل نیلوفر صحرایی و نیلوفر آبی نیز جایگاه مقدسی دارد.
البته این رو هم بگم که بر فراز این خدایان که نام بردم و جایگاهشان در زیرآسمان بود دو خدا که گرداننده تمام امور آسمان و انسان وجود داشتند که اهورَ(خدای اداره کننده عمورات در روز) و دَیوَ (خدای اداره کننده عمورات در شب) بودند که دیگر خدایان را نیز کنترل می کردند.
نقشی از تاق بستان در کرمانشاه ایران. در این نقش شاه ساسانی شاپور دوم در میان و در سمت راست وی اهورا مزدا که حلقهٔ فر ایزدی را به منظور تاجگذاری به او میدهد، بر روی دشمنی به خاک افتاده (یولیانوس امپراطور روم) ایستادهاند. درسمت چپ شاه، میترا یا مهر، که پیکانهای نوری همچون خورشید از سر او در تمامی سمتها پراکنده شده، شاخهای از نبات که «برسم» نام دارد را در دست گرفتهاست و بر روی گل نیلوفری ایستادهاست.
با گذشت زمان و رخدادهای گوناگون اهم از ازدیاد جمعیت و روستا نشینی و افزایش عقاید ونظرها در اوائل هزاره دوم پیش از مسیح آریا به دو بخش تقسیم شد بخشی که یکجا نشین بودند و اهوره خدایشان بودو مسالمت جو بودند و بخشی که متنقل (کوچ نشین) بودند و دیو خدایشان بود و جنگجو بودند و معمولاً به اراضی روستا نشینها حمله ور می شدند و غارت می کردن که مسئله با گذشت زمان باعث به وجود اومدن کدورت و این عقیده بین اهوره پرستان شد که دیوه یک ذات بد و جنگ طلبه ( شاید هم کلمه دیو از همینجا نشأت می گیره )
این جنگها و افزایش جمعیت ها و بلایای طبیعی و کوچهای مکرر و اتفاقات دیگه ، همه و همه و مخصوصاً افزایش و پیشرفت روش تفکر و فهم و دانش انسان باعث تغییرات و تعویضهای زیادی در این ادیان شدند که البته پایه اونها همون صفات بارز ذاتها بوده. معرفی وبیان این اتفاقها و ادیان به وجود اومده خودش یک کتاب چندین صفحه ای می شه من خیلی سریع رد می شم تا به زرتشت برسم ولی قبل از اون یکی از این واقعه ها رو می گم چون خیلی نزدیکه به قوچان و دین اجداد قوچانی.
اول اینکه تاریخ نویسان محدوده فلات ایران باستان رو اینطور تعریف می کنن از تاجیکستان کنونی شروع می شده، زمینهای میان دو رود بزرگ آمودریا و سیردریا ( که در ازبکستان و ترکمنستان کنونی واقع اند) را در بر می گرفته بخش اعظم این سرزمین افغانستان کنونی بوده و خیلی تعاریف دیگه که شرق و شمال شرق اون دقیقاً همون منطقه جغرافیایی قوچان کنونیه.
و ثانیاً:
نخستین کسی که در اساطیر ایرانی با صفت ((شاه)) از اون یاد می کنن جمشید نام داره که در هزاره دوم پس از میلاد یک اتحادیه بزرگ از بخشی از قبایل آرایی تشکیل داده بود و خودش رو به عنوان (خشَیتَه ) یعنی شاه نامیده بود اون اتحادیه که برای حمایت از زمین و آب منطقه در برابر هجوم قبایل خصم _ یعنی بخش دیگری از آزیای ها _ صورت گرفته بود تشکیل این اتحادیه رو می شه اوج درگیری بین نوادگان دیو پرستان و اهوره پرستان و مهاجرت و کوچ کوچنشینان به سمت هند و یونان دونست که در تاریخ مبدأ، کوچها و تشکیل حاکمیت آریایها را در شرق فلات ایران می دونن و تشکیل این اتحادیه مطمعناً در وسط و غرب فلات ایران نبوده بلکه میتونه در مسیر مهاجران به هندوستان بوده باشه چرا که در کتاب ریگ ودا از جمشید به عنوان یک انسان مقدس یاد شده. ( کتاب ریگ ودا کتاب دیو پرستان مهجرت کرده به هندوستانه )
{پس تمام این اتفاقها و ادیانی که تا اینجا گفتم و از این به بعد میگم به احتمال زیاد در قوچان هم رخ داده}
جمشید شاه
تخت جمشید در زمان ناصردین شاه
به دنبال اوجگیری ستیزهای قبایل آریان و زمانی که کاوی ها ( بعد از جمشید افراد دیگه ای هم بای ایجاد اتحادیه های خودشون تلاش کردن که به اونها کاوی می گفتن و اینم داستانش طولانیه ) در همه جا با هم در جدال برای تشکیل اتحادیه های بزرگ بودند و آرامش و امنیت از جوامع آریایی سلب شده بود
جمشید در شاهنامه فردوسی، فرزند تهمورث دیوبَند و شاهی فرهمند است که در پایان به دلیل خودبینی و غرور بیاندازه، فرهی ایزدی از وی گرفته و به دست ضحاک تازی کشته میشود. درازای فرمانروایی جمشید 700 سال است که 300 سال از آن بهترین روزگاران ایرانیان (از دید استورهای) به شمار میآید که در آن هیچ مرگ، بیماری و سختی وجود نداشت. پیدایش نوروز و شماری از ابزارهای زندگی در زمان جمشید رخ میدهد.
« زَرَت اُشتر پسر پوروش اَسپَه از خاندان اسپیتامَه به عنوان پیام آور صلح و آرامش ظهور کرد و پرچم مبارزه با کردارهای دو طبقه از طبقات اصلی اجتماعی آن زمان (امیران گسترش طلب و متولیان دین بی بهره آن زمان ) را برداشت .
در اوستا سن زرتشت در شروع مبارزه را 30 سالگی و مدت آن را 15 سال بیان کرده
البته از زمان ظهور او نمیتوان صحبت دقیق کرد چون اختلاف نظر در این مورد بسیار زیاد است و اینرو هم بگم که در اوستای تدوین شده در سده چهارم مسیحی زرتشت را بنا بر ادعای مغان آذربایجان از آذربایجان دانسته اند. البته این ادعا که نمیتونه درست باشه چون اولاً در کتب تاریخی زمان قدرت گرفتن جمشید رو زمان ظعیف شدن دیو پرستان می دونن پس ظهور زرتشت هم میتونه تو اون زمان باشه و ثانیاً محققها عقیده دارن که لهجه ئی که گاتَه ی زرتشت به آن سروده شده از لهجه های دوران بسار دورتر از مادها بوده و در پیوند با لهجه ئی که ریگ ودای سروده شده می باشد و ریگودای هم که گفتم چه کتابیه ثالثاَ آبادیها و رخدادهایی که در گاتَه آمده نشان میده که زرتشت در شرق فلات ایران (منطقه ای که قوچان حتماً توش بوده) می زیسته.
مسیر و پراکندگی آرینها در دو دسته کوچ نشین که به سمت هندوستان رفته اند و روستا نشینان که در منتطق شمالی ساکن شند
|